عجیب ولی واقعی - 2

موفقیت ، امید ، سرگرمی

...این وبلاگ سعی داره تا با ارئه راهکارهای زیبا شما را به زندگی خوب دعوت کنه ...

 

عجیب ولی واقعی
معروف ترین القاب ایرانیان چه بود ؟
ملقب به ...
شاهنشاه :
شاید وقتی داریوش کتیبه معروفش را می نوشت ، اولین نفری بود که خودش را مفتخر به لقب شاهنشاهی می کرد . بعد از سقوط هخامنشیان و در دوره سلوکیان عنوان پر طمطراق شاهنشاه به کسی داده نشده ، زیرا یونانیان همیشه شاهنشاه را شاه ایران می دانستند . تا اینکه در دوره اشکانی مهرداد دوم برای اولین بار لقب شاهنشاه را دوباره زنده کرد . شاهنشاه در شکل ایران زمین آن زمان که هر ساتراپ ها بود . در زمان ساسانیان هم با وجود از بین بردن حکومت ملوک الطوایفی اشکانی ، عنوان شاهنشاه برای برخی شاهان ساسانی مثل انوشیروان و خسرو پرویز وجود داشت . ولی بعد از مدتی لقب شاهنشاه عملا ً فراموش شد و اولین کسی که این عنوان را بر خود گذاشت محمدرضا پهلوی بود که با مقایسه مختصات ایرن دوران او و پیشینیانش این لقب بسیار اشتباه به نظر می رسید .
میرزا :
مخفف امیر زاده است که اول لقب شاهزادگان بود و بعد لقبی برای سردار زادگان شد . میرزا اوایل امیرزا گفته می شد که در طول زمان الفش حذف شد و میرزایش ماند . میرزا وقتی در انتهای نام کسی می آمد به این معنی بود که او از یک خانواده با اصل و نسب است . یکی از معروفترین میرزاها ، عباس میرزای ولیعهد بود .
اعتماد الدوله یا صدر اعظم :
پادشاهان ایرانی اغلب همه کارهای مربوط به مملکت داری شان را به دوش صدر اعظمشان می انداختند . لقب اعتماد الدوله یا مترادف صدر اعظم در واقع همان نفر دوم کشور پس از شاه بود که اختیارات فراوانی داشت . کسی که این لقب را داشت گاه وزیری بی نهایت قدرتمند می شد مثل : بزرگمهر ، خواجه نظام الملک یا امیر کبیر گاه وزیری بی کفایت می شد ، مثل : آقا خان نوری ، حاجی میزرا آقاسی . در کل صدراعظم به خصوص در یکی دو قرن اخیر به جز لقب ، پست بسیار مهمی بود که در تاریخ ایران نقش بسیار مهمی داشت .
قزلباش :
قزلباش پیش از آنکه تبدیل به ستون اصلی ارتش ایران در زمان صفویان شود برای خودش لقبی خاص بود و هویتی ویژه داشت . این واژه در ترکستان شرقی اشاره به شیعیان و در آسیای شرقی به معنوی علویان بود . در بین عثمانی ها قزلباش به معنی یک فرقه ی مخفی بود ، در بین روس ها و ونیزی ها مترادف ایرانی بود و تاتاری های اطراف رود ولگا به تاجرهای زرنگ می گفتند . از این شواهد مشخص است که قزلباش با هویت ایرانی و شیعی در آمیخته بودند . با این حال ابتدا قزلباشان ، قبایل جنگاور ترکمانی بود که در جریان مهاجرت از شامات به آذربایجان مرید جریان صوفی گری شیخ صفی و جانشینانش شدند . واژه قزلباش از دو واژه ترکی « قزل » به معنی سرخ و « باش » به معنی سر است که توسط نواده شیخ صفی ، شیخ حیدر پس از خوابی که دیده بود برای مریدان خود انتخاب شد .
فرمانفرما :
از آن دست لقب های خانوادگی بود که فقط در دوره قاجار متداول شد . اولین کسی که ملقب به این لقب شد فیروز میرزا ، پسر عباس میرزای معروف ، ولیعهد فتحعلی شاه قاجار بود . از آنجا که لقب گرفتن و لقب دادن در دوره قاجار به شدت افسار گسیخته شده بود ، فرمانفرما در خاندان فیروز میرزا که در واقع پسر عموهای شاهان قاجار می شدند موروثی شد . معروف ترین آنها عبدالحسین میرزای فرمانفرماست که در کنار ناصر الدین شاه و شاپور ، ریپورتر که جاسوس معروف انگلیسی هندی ، ایرانی ! بود تنها ایرانیانی هستند که نشان « بند جوراب » از ملکه انگلیس دریافت کردند . فرمانفرماها بر خلاف دیگر خانواده های اشرافی در ایران به شدت نسبت به آداب و تربیت اشرافی نشان خانوادگی هم برای خودشان طراحی کرده بودند . نوع زندگی آنها طوری بود که اشراف اصیل اروپا با آنان ارتباط خانوادگی داشتند و در مهمانی هایشان از آنان دعوت می کردند . فرمانفرماها شاید اولین خانواده واقعی اشرافی در ایران به معنای کلاسیک آن بودند .
پهلوان :
این یکی از مردمی ترین لقب هایی است که در این فهرست وجود دارد . البته سابقه و قدمت آن عملا ً به اساطیر می رسد ، ولی خب این لقب به بعضی مردمان با شرایطی خاص هم داده می شد . واژه پهلوان از ترکیب « پهلو » و « ان » بود . و چیزی شبیه شوالیه های اروپایی . پس پهلوان کسی بود که جوانمرد ، رشید و ... باشد . هر چند که بعد از اسلام گروهی عیاران را نماینده آنان می شمردند ولی این اشتباه است چون عیاران اگرچه هدفی درست یعنی کمک به نیازمندان در مقابل ظالمان را داشتند ؛ اما روش آنها دزدی بود ، راهی که پهلوانان هرگز به آن نمی رفتند . در قرون گذشته پهلوانی و پهلوان لقبی بود که اگر چه بازوبند رسمی آن در یک مسابقه کشتی توسط شاه به برنده اعطا می شد اما بیش از هر چیز این انتخاب ، انتخاب مردمی بود . و مثالش پهلوان تختی ...
ملک الشعرا :
این همه لقب اشرافی ، یک بار هم لقب ادبی و هنری ! این لقب مستقیم از طرف شاه به شاعر اول کشور هدیه می شد . در زمان قاجار رسم بود که هر از چندی همه شعرا دور شاه جمع شوند و قصیده ای مثنوی ملی میهنی یا شعری در رثای شخص شاه بخوانند که طی این مراسم با نظر شاه یکی از شاعران به مقام بلند ملک الشعرا نایل می آمد . البته در ایران عنوان ملک الشعرای آستان قدس رضوی هم از گذشته وجود داشته که طبق همین روال اعطا می شد ، منتهی اشعار ان در رثای امام هشتم شیعیان ، امام رضا ( ع ) سروده می شد . یکی از معروفترین ملک الشعراهای قاجار ، ملک الشعرا بهار بود که این لقب را از پدرش به ارث برده بود .
مستوفی :
در یک کلام تمام حساب و کتاب شاه و مملکت زیر دستش بود . البته این لقب گاهی پسوند و پیشوند مختلف هم می گرفت ، مثل وقتی مستوفی الممالک می شد که پستی مشابه وزیر کشور داشت ؛ البته فقط با دخالت در امور مالی ! پیشینه « مستوفی » مثل خیلی از عناوین دیگر به دوران خواجه نظام الملک می رسد اما در هر سلسله هم معمولا ً اصلاحاتی روی کار مستوفیان آن زمان بود. جالب است که اکثر مستوفیان اهل تفرش ، آشتیان و گرگان بودند .
کلانتر :
لقب کلانتر که البته تا پیش از صفویه « رئیس » نامیده می شد . مخصوص کسی بود که از طرف حکومت نماینده رسمی یک صنف یا منطقه شهری بود . اینکه قدرت کلانترها چقدر بود بستگی به توانایی های شخصی خودشان داشت ؛ وگرنه لقب آنها قدرت چندانی برایشان نمی آورد چون این پست نزد شاه چندان ارزشی نداشت . از معروفترین کلانترها ، حاج ابراهیم کلانتر است که در زمان جنگ های معروف لطفعلی خان زند و آقا محمد خان قاجار ، کلانتر بعضی محلات شیراز بود و با سر و زبان خودش توانست قدرتی بهم بزند و لطفعلی خان را به شیراز راه ندهد تا آغا محمد خان سرانجام شکستش بدهد و آنچه بر ایران بود که نباید برود !
واقعا ً خسته نباشید ، در شماره ی بعدی القاب اروپایی را مورد بحث خواهیم داد ، اونم شیرینه ، پس منتظر باشید .
  


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





+نوشته شده در دو شنبه 2 بهمن 1391برچسب:,ساعت14:36توسط اصغر محمودی | |